سلام به وبلاگ من خوش اومدی امیدوارم لحظات
خوبی تو وبلاگم داشته باشید اگه انتقادی نظری
چیزی دارید بزارید به روی چشم حتما رسیدگی
میشه ودر آخـــــــــــر گلممممممممم
نظـــــــــــــــر یادت نــــــــــــــــره وگرنــــــه....
اینــــ بـــــار ڪــــہ آمــــدے
دستــانتــ را روے قلبمـــ بـــگـذار
تـــــا بفهمــے اینــــ دلــــ …
بــــا دیــــد نــــ تــــــــو
نــمــے تــپـــد
مــے لـــــــرزد
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتشش ما شعله ها افروختیم
ای صبا ای پیک دور افتادگان
اشک ما را بر مزار او رسان
موضوعات مرتبط: محرم
ما سینه زنان رسم جنون باب نمودیم
جان و سر خود هدیه به ارباب نمودیم
از عمق درون ناله و فریاد نمودیم
با سینه زدن زلزله ایجاد نمودیم
موضوعات مرتبط: محرم
در عزای شه دین کرببلا می لرزد
نه همین کرببلا عرض و سما می لرزد
گوئیا ناله زهرا رسد از دور به گوش
کاین چنین دست و تن شمر دغا می لرزد
موضوعات مرتبط: محرم
بمان که روشنی دیده ی ترم باشی
شبیه آیینه ای در برابرم باشی
هوای خیمه ی من بی نگاه تو سرد است
بمان که ممایه ی دل گرمی حرم باشی
تو آفتابی و بالای نیزه هم که شده
بمان که روشنی دیده ی ترم باشی
موضوعات مرتبط: محرم
ای شده مجنون خدا السلام / شاهرگ خون خدا السلام
ای شده سرشار دلم از غمت / باز محرم شد و دل محرمت
هست نگاه نگران همه / سوی تو ای دسته گل فاطمه
ایام عزاداری سید و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) ت
سلیت باد
موضوعات مرتبط: محرم
یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن / تموم حاجتا رو همه ازش می گیرن
بین دو نهر آبه ، یه سرزمین خشکه / شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عطر مُشکه
شبای جمعه زهرا زائر این زمینه / سینه زن حسینه ، یل ام البنینه . . .
موضوعات مرتبط: محرم
قلبها برای آرامش
دستها برای حک کردن عشق بر روی سینه
عقل در انتظار جنون
نفس ها به شماره افتاده
آری “محرم” آمده . . .
بار بگشایید اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
تا قیامت کربلا ماتم سراست
حضرت مهدی «حسان» صاحب عزاست
دمه اونی گرم که تنهاست ...
نه اینکه نتونسته با کسی باشه نه ...
بلکه نخواسته با هر کسی باشه
بغض بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست
اگر بشکنه دیگه اعتراض نیست
التماسه...!!
ﮔﺎﻫـــﯽ …
ﻧﻤﯿﺸـــــــﻪ ﺩﺳــﺖ ﺍﺯ
ﺩﻭﺳـــــﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﯾﮑــﯽ ﺑﺮﺩﺍﺷــﺖ
ﺣــــــــــــــــــــــﺘﯽ ﻭﻗﺘــــﯽ ﺍﺯﺵ
ﺩﻟﺨــــــﻮﺭی !
موضوعات مرتبط: عکس عاشقانه
موضوعات مرتبط: عکس عاشقانه
آهـــای غــريـبه…؟
کنــارشـــ مــي نــشيـنی وبــا چند آیه قــرآن محــرمــش مـي شــوی…
و مــن…!
مــن ِ آشــنا بــا يـک دنـــيا عشــق و حســرت
بـــه “او”…
نــآ محرمم…!!!!
وقتی زیادی دوسش داری..
حسود میشی…
حساس میشی…
چشم دیدن نگاهای بقیه رو نسبت بهش نداری…
چشم نداری ببینی به غیر از تو با دیگران هم سخن می گوید….
اینا همه از دوست داشتن زیاده اما …
اون فکر میکنه دیوونه شدی و بی خود به او گیر میدهی.
به سلامتــــی دختـــــــــــــــری
که وقتــــی عشقشو می بینـــه دلش پــر میکشـــه بپــره تو بغلــش
ولی نجــابتش نمیـــذاره…
به سلامتی پسری
که حتی یه بارم به خودش اجازه نداد
دستــش به عشـقش بخوره…
ولی پاش بیفتـــه دستـاشو برای عشقش میده
یادته
میگفتی
من حسود نیستم
ولی…
الهی بمیره هرکسی ک بخواد جای من دستاتوبگیره
حتما یادته
حالا من میخوام بهت بگم
هیچکس هیچوقت دستای منو نمیگیره
مطمئن باش!
ولی الان نمیدونم کدوم نامحرمی دستای تو رو گرفته!!!
کدوم نامحرمی صبح زود بهت زنگ میزنه و از خواب بیدارت میکه!!!
کدوم نامحرمی…
فقط اینو بدون پیش هرکی که باشی
مرحـــم دل منی….
ایــــن حـــق من نبــود
هر کـسی رو می تـونستـم دوست داشتـه بـاشم
اگـر
دوست داشتـن را از تـو شروع نـمی کردم...
باهرکس میشه خندید
ولی
فقط در آغوش یک نفر میشود گریه کرد
......
دلم لک زده…
برای یک عاشقانه ی آرام
که سرم را بگذاری روی سینه ات
و بگذاری گله کنم
از تمام کابوسهایی
شب های نبودنت
عشق آدم را داغ می کند.
ودوست داشتن آدم را پخته...
هر داغی یک روز سرد می شود
ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود...
برچسبها: متن عاشقانه
من…!
مرا که میشنـاسی؟! خودمم
کسی شبیه هیچکس!
کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی
مهربان، صبور، کمی هم بهانه گیر
اگر نوشته هایم را بیابی ، منم همان حوالی ام!!
خــــــدايـــــا...
آغوشت را امشب به من می دهی ؟
برایِ گفتن!چیزی ندارم
اما برای ِ شنفتن حرفهایِ تو گوش ، بسیار . .
می شود من بغض کنم
تو بگویی :
مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی . .
می شود من بگویم خدایا ؟
تو بگویی : جانِ دلم . .
می شود بیایی ؟
تــــمــــنــــا می کنم
ღღღღღღღღღღ
خــــدایـــا....
بارها همان جایی دستم را گرفتی که .
می توانستی مچم را بگیری
فردا را به امید آنکه...
در آغوشم بگیری شروع می کنم...
ღღღღღღღღღღ
خدایا وقتی تو پشتمی...
مهم نیست کیا جلوم هستن!!!
ღღღღღღღღღღ
در زندگی لحظاتی پیش می آید که...
انسان نه کسی را دوست دارد
و نه دلش می خواهد کسی او را دوست داشته باشد!
و نگرانــــــــــــت میشــه ...!
چـــون یــک روز بیــدار میشـــی و میبینــی ...
مـــــــــاه رو از دســــت دادی ...
وقتــی که داشــتی ســـــــتاره ها رو میشـــمردی ......!