سلامتی اون کسی که داشت میرفت
گفتم نـرو نمیتونی فراموشم کنی
برگشــت نـگــام کرد
گفتم دیدی نمیتونی …
گفـت: ببخشید شمـــا ؟
میگن پُشت سر مسافر آب بریزی برمیگرده
اشــک که از آب زلال تره
پس چرا مسافر من برنمی گرده
"مــن"
به دنــبال
"تــويي" مي گــشت
بــراي " مــــــا " شــدن
دريــغ که
بــازي را
"او" بــــرد....
گرمش که شد با خاکستر قلبم نوشت:
خـداحـافـظ ...
عـشـق یـعـنی یک جهان دلبستــگــی
عـشـق یـعـنـی بــی نهایت خستــگــی
عشق یعنی باتو خواندن از جـنـون
عشق یعنی سوختنها از درون
عشق یعنی باخودت بی گانگی
عشق یعنی یک جهان دیوانگی
عشق یعنی سوختن تا ساختن
عشق یعنی عقل و دین را باختن
عشق یعنی چشم سررادوختن
عشق یعنی همچو شعمی سوختن
عشق یعنی گل شدن در بین خار
عشق یعنی روشنی در شام تار
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته
از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته
یک سینه غرق مستی دارد هوای باران
از این خراب رسوا امشب دلم گرفته
امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن
شرمنه ام خدایا امشب دلم گرفته
خون دل شکسته بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا امشب دلم گرفته
ساقی عجب صفایی دارد پیاله تو
پرکن به جان مولا امشب دلم گرفته
گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است
فردا به چشم اما امشب دلم گرفته
عشق يعني چي؟
مي گفت عاشقم ، دوستش دارم و بدون او هيچم و براي او زنده هستم...
او رفت و تنها ماند ....
زندگي کرد و معشوق را فراموش کرد...
از او پرسيدم از عشق چه مي داني ؟ برايم از عشق بگو....
گفت:عشق اتفاق است بايد بشيني تا بيفتد!!!
نقاش خوبی نبودم ، اما این روزها به لطف تو انتظار را خیلی خوب میکشم !
::
::
هرگاه از قلبهای بی عاطفه خسته شدی ، به یاد قلبی باش که به یادت می تپد
::
::
اگر نهایت دوست داشتن در یک قطره باران است ، من دریا را تقدیم تو میکنم
::
::
غروب غمت را به هر قیمتی خریدارم ، چون طلوع شادیت را از ته دل دوست دارم
::
::
نون و پنیر و نمک … جیگر منی با نمک … عشق و صفا ، محبت … I love you به شدت
::
::
به یمن آمدنت هزاران ستاره در آسمان آبی دلم درخشید ، تو اولین و آخرین حکایت بی انتهای عشقی
::
::
آن نازنین کجاست که یادم نمیکند … صد غم به سینه دارم و شادم نمیکند … یک لحظه آنکه بی من هرگز نمی نشست … امروز به یاد کیست که یادم نمیکند
::
::
من به پرواز نمی اندیشم ، به تو می اندیشم ، به تو که بهتر از اندیشه یک پروازی
::
::
تا تویی در خاطرم ، با دیگران بیگانه ام … با خیالت همنشین ، با دوریت دیوانه ام
::
::
سوزی که برف داره بارون نداره … معرفتی که تو داری هیچ کس نداره
::
::
آفتاب که می تابد ، پرنده که میخواند ، و نسیم که میوزد ، با خودم میگویم؛ حتما حال تو خوب است که جهان این همه زیباست
روزهای تکراری ، گذشت آن لحظه های بیقراری
گذشت آن شبهای پر از گریه و زاری
کمی دلم آرامتر شده
فراموشت نکرده ام ، مدتی قلبم از غمها رها شده
شب های تیره و تار من
مدتی بیش نیست که میگذرد از آن روز پر از غم
به یاد می آورم حرفهایت را
باز هم گذشته ها میسوزاند این دل تنهایم را
از من نگیر این لحظه ها را،هر چه باشد من یک عاشقم
،
نگاهی به من بینداز ببین به چه روز افتاده ام…
ببین چه کسی مرا به این روز انداخت
تو مرا اینگونه با لحظه های عاشقی آشنا کردی
تو مرا در دام عشق گرفتار کردی
آهسته ، قلبم بدجور شکسته
دوباره آمده ای که چه بگویی به این دل خسته
آمده ای دوباره بشکنی قلبم را ،
یا باز هم به بازی بگیری این دل تنهایم را …
کبوتر شد و رفت
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
عادت کرده ام
کوتاه بنویسم
کوتاه بخونم
کوتاه حرف بزنم
کوتاه نفس بکشم
تازگی ها
دارم عادت می کنم
کوتاه زندگی می کنم
یا شاید
کوتاه بمیرم
نمی دانم
فقط عادت …
خــــــــــــــدایا
به آنان که ادعــــــــای عاشقی تو را دارند...
بیـــــــــاموز:
که بــــــــــــــدترین گنـــــــاه ...
شــــــکستن دل آدمیان استـــــــــــــــــ..
دوستت دارم هدیه ایست که هر قلبی فهم گرفتنش را ندارد !
قیمتی دارد که هر کسی توان پرداختش را ندارد !
جملهٔ کوتاهیست که هر کسی لیاقت شنیدنش را ندارد !
دوستت دارم . .
کم کم به بغض هایم خمس تعلق می گیرد.........
سالهاست در گلو مانده ان..........!!!!!!!!!!
˙·٠•♥•٠·˙
وقــتــﮯ مـهـربـانـیــﭟ از دور
اینـﻖـدر نــزدیـــڪ اسـت
حس میــــڪـنــم
جــغــرافــیــا
یـــڪ 【 دروغ 】 تـاریـخـیـسـت . . .
˙·٠•♥•٠·˙
آدم وقتی یه حس تکرارنشدنی رو با یکی تجربه میکنه ،
دیگه اون حس رو با هیچکس دیگه ای نمیتونه تجربه کنه !
بعضی حس های خاص و ناب هستند … مثل بعضی آدم ها !
دوست می دارمـش … امـّـا …
می تـرسم بـگویــم و بگـویـد : ” مرسـی !! ”
یــا بگویـد بـه این دلـیـل و آن دلـیـل دوسـتـم نـدارد …
یــا چـه می دانـم …
مثـل خیـلیـهـا بگـویـد لیـاقـتـم بـیـشـتـر از این حرفـهاسـت …
می تـرسـم از اینــکـه
هـرچـیـزی بـگویـد جُـز :
” مــَــن هـم دوسـتت دارم … ”
کــــــجـا !!؟
همـین جــــاسـت آغــوشِ مـن !
که روزی هـــزار بـــار میــخـوانــمت کـه :
بیــــــــــا…
و تـــو ..
هــر بـــار ..
بــا شیطــنتـی تمـــــــام !
صــــدا نــــازک میـکنــــی ..
و بـــاز هـــم مـی پـــرســـی :
کجــــــــــــــــا !!
دلم که برایت تنگ میشود…
رو میکنم به کاکتوس کنار تاقچه…
کاکتوس به نظرم شکل توست…
بامزه و وحشتناک
با همان تیغ ها کمی احساساتم را می خراشد…
ولی من میخندم…
دلم تنگ شده برا روزایی که:
شبا اس میدادی" مال خودمی "
روزا بیست بار اس میدادی" دوست دارم "
ولی قهر میکردم،قبل از اینکه بخوابی اس میدادی" آشتی نکردیمااااااا "
" هنوز قهری "
دلم تنگ شده
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻗﯿﺪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺸﻮ ﺩﺭﺑﺎﺭﺕ ﺑﺰﻧﻪ...
ﭼﻮﻥ ﻓﻘﻂ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﻤﯿﺸﻪ...
ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ...

فقط وقتی که نگـــــاهم میکنی
چنان دلـــ ـــ ـــم از شیطنــتـــ نگــــاهـــتــ می لـــرزد
که حـــــــس می کنم چقدر زیبــــــاست فـــــــــــدا شدن ...
برای چـــشـــــمـــهایی که تمام دنیــــــای مـــــن است...
دﻭﺗﺎﺭﻓﯿﻖﻋﺎﺷﻖ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯿﺸﻦ
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ 2 ﺟﺎﻡ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﺑﺮﺍﯼﺷﻤﺎﻣﯿﺎﺭﻡ
ﺗﻮ ﯾﮑﯿﺶ ﺯﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻢ....
ﻫﺮﮐﺲ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﻮﻧﻪ ﺍﻭﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝﻣﯿﮑﻨﻪ!...
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻟﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﻣﯿﮕﻪ: ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽﺍﯾﻦ
ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻭ ﺭﻓﯿﻘﻢ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶﺑﺮﺳﻪ،
ﺭﻓﯿﻖ ﺩﻭﻣﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﻣﯿﮕﻪ: ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽﺍﯾﻦ
ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻭ ﺭﻓﯿﻘﻢ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﺑﺮﺳﻪ.
ﺑﻌﺪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﯾﻪ ﭘﯿﮏ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﺯﻫﺮﺗﻮ ﺍﯾﻦﺑﻮﺩ!
ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﺍﯾﻦﺩﻭ
ﺭﻓﯿﻖ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺭﻩ♥.
ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺎس ﺗﻮ ﺑﻐﻠﺖ ﺑﺎﺷﻪ
و تو ﻣﺤﮑﻢ ﺗﻮ ﺳﯿﻨﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻓﺸﺎﺭﺵ ﺑﺪﯼ
ﺗﺎ ﻧﻔﺴﺶ ﺑﻨﺪ ﺑﯿﺎﺩ ، ﺟﯿﻎ ﺑﮑﺸﻪ …
ﺩﻭﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﭽﺮﺧﯽ ﻭ ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﯿﺶ
و ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ بچرﺧﯽ و ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ بچرﺧﻮﻧﯽ …
ﺑﭽﺮﺧﯽ … ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﯽ … ﺑﭽﺮﺧﯽ …ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﯽ
ﺗﺎ ﺳﺮ ﻫﺮﺩﻭﺗﺎﻧﻮ ﮔﯿﺞ ﺑﺮﻩ و ﭘﻬﻦ بشید ﺭﻭی ﺯﻣﯿﻦ
ﺑﻌﺪ ﭼﺸﻤﺎﺗﻮﻧﻮ ﺑﺒﻨﺪﯾﺪ و ﺩﻧﯿﺎ ﺩﻭﺭ ﺳﺮﺗﻮﻥ
ﺑﭽﺮﺧﻪ … ﺑﭽﺮﺧﻪ … ﺑﭽﺮﺧﻪ …
ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ باشید ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﻭﺭﺗﻮﻥ ﺯﯾﺎﺩﻩ
ﮐﻪ ﺗﻮﻧﺴﺘﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﻭ ﺑﭽﺮﺧﻮﻧﯿﻦ ؛
اونم دوﻧﻔﺮﯼ !!!
در این شبهای بی قراری چیزی نمانده که با دلم در میان بگذاری
همه چیز از احساست پیداست ، در این لحظه های نفسگیر ، چیزی نمانده جز دلتنگی و انتظار
و این دل عاشق من ، همیشه بهانه میگیرد از من …
بهانه تو را ، تو را میخواهد نه دلتنگی ها را، تو را میخواهد نه به انتظارت نشستنها را!
تنهایی یعنی شب ها اونقدر شعر بخونی و رو تختت فکر و خیال کنی
تا بالاخره با اشک خوابت ببره و من همیشه اینگونه می خوابم
خيلی سخته عاشــــــــــــق کسی باشی که روحشـــم خبر نداشته
باشـــــــــــه !!! اما خيلی شـيـريـنـه کـــــــه يواشکی عـــــــاشــــــقانــه
... نگاهش کنــــــــــــــــــی و توی دلــــــــــــت بــگـــــی خیلــــــــــی
دوستـت دارم
نمي دانــم
چــرا بيــن ايــن همــه ادم
پــيــله کــرده امــ
بــه تــو
شــايد فــقط با تــو
پــروانــه مي شـــوم
ســنـگـيــنــي گـفــتــه هــايــم
بــه سـنــگـيــنـي گــوش هــايـتــ دَر . . .!
˙·٠•♥•٠·˙
وقــتــﮯ مـهـربـانـیــﭟ از دور
اینـﻖـدر نــزدیـــڪ اسـت
حس میــــڪـنــم
جــغــرافــیــا
یـــڪ 【 دروغ 】 تـاریـخـیـسـت . . .
˙·٠•♥•٠·˙
می گویند شاد بنویس...!!
نوشته هایت درد دارند...!
و من یاد مردی می افتم
که با ویالونش
گوشه ی خیابان شاد میزد
اما با چشمهای خیس...!