پیرزن طلاهایش را برای کمک به جبهه داد و از اتاق خارج شد
جوانی صدا زد:حاج خانوم.رسید طلاهاتون....!
پیرزن گفت:من برای دو پسر شهیدم هم رسید نگرفتم
نظرات شما عزیزان:
مسعود 

ساعت15:02---15 دی 1392
ب سلامتیش
تاريخ : شنبه 14 دی 13922 نظر
| 21:59 | نویسنده : شیطون بلا |